- وسمه دار
- رنگ شده باوسمه لکه داراز وسمه
معنی وسمه دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه که دارای دسته است دارای قبضه مقابل بیدسته: صندلی دسته دار، فرمانده سر لشکر
محافظ جامه خانه نگهبان البسه، کاگری که در حمام جامه های مردم را حفظ کند
هر چیز که سوراخ سوراخ باشد مانند زره، حلقه دار
هر چیزی که دارای دسته باشد مانند کوزه و سبو، سردسته و فرماندۀ دسته ای از سپاه
کارگری که در حمام های عمومی لباس های مردم را حفظ می کند، مامور و نگهبان جامه خانه، کسی که انبار البسه به او سپرده می شده، نوکر یا خدمتکاری که وظیفۀ او نگه داری جامه های آقا یا خانم است
بشکول کاری خود آرایی وسمه مالی، آرایش چهره
سنگی یا فلزی که بدان چیزی را در ترازو می سنجند سنگ، ظرف بلوری درجه داری که مایعات را درآن می سنجند
پینه دار: کفش، وژنگدار پرگاله دار دارای وصله وپنیه (جامه کفش وجزآن)
افزارمند، وابسته، متعلق، منسوب
کارگری که در حمام جامه های مردم را نگه می دارد
مدیون
شاه استوار
بدهکار
گله دار، صاحب رمه
حیواناتی که دارای سم باشند زهر دار
ویژگی هر جانوری که دارای سم باشد مانند اسب و استر
دارای سم، زهردار، در علم زیست شناسی ویژگی هر جانوری که دارای زهر باشد مانند مار و عقرب